موضوع: "قطعه ی ادبی"

بیایید زندگی را جدی بگیریم و آخرت را جدی تر

بهشت را به « بها » می دهند ، نه به « بهانه » !
راست است که دینداری دشوار است ، بویژه در آخرالزّمان ، که هم چون نگهداشتن آهن گداخته در مشت است ،
ولی . . . بهشت نیز، در پی مجاهدت ها ، صبرها و مقاومت ها فراهم می آید .
و دوزخ ؟ . . . آن نیز ثمره ی بی اعتنایی به حق ، و بی مبالاتی نسبت به مرزهای « روا » و « ناروا » است . نکند چیزی به نام « حلال » و « حرام » ، از مُد بیفتد ! . .
تو با چه کسی طرف حسابی ؟
و باید پاسخگوی که باشی ؟ . . . خدا ، یا مردم ؟
قطعا خدا. پس در سرِ دوراهی « خواسته ی خدا » و « پسند مردم » ، کدام را باید برگزید ؟
« دینداری » نیز، جلوه ای از همین « گزینش بهینه » است ،
آن چه « دل » می خواهد ، راهی است ،
و آن چه « دین » می گوید ، راهی دیگر .
از کدام باید رفت ؟
آیا تا به حال ، به « محکمه » و « محاکمه » کشیده شده ای و دشواری « بی جوابی » را یافته ای و تلخی « محکومیّت » را چشیده ای ؟ . .
لازم نیست دادسرا رسمی و دولتی باشد ،
« دادگاه وجدان » که همیشه و همه جا پابرجاست !
بگذریم . . .
بیایید زندگی را جدّی بگیریم ، و « آخرت » را جدّی تر !
آن که اینجا بسوزد ، امید است که آن جا از سوختن در امان باشد .
به قول صائب تبریزی :
« جواب را نتوان فکر کرد روز حساب
چو هست فرصتی ، آماده کن جواب ، این جا
در آفتاب قیامت نمی شوی سیراب
زتشنگی نشود تا دل تو آب ، این جا . . . »
همسفرم !
بدان که انتخابت در آسمان بیشتر از زمین خریدار دارد ، خوب زمینی را برگزیده ای ، می روی و می بینی که ؛ قطعه ای از بهشت است .

چشم دل / جواد محدثی

1 2
 
مداحی های محرم