بهشت

احادیث « بهشت » از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ
1ـ همانا خداوند بزرگ، بهشت را به رنگ سفید آفرید و محبوب ترین چیزها نزد خدا رنگ سفید است .
2ـ به شما بشارت می دهم و شما نیز به دیگران بشارت دهید که هر کس شهادت بدهد که خدایی جز خدای یگانه نیست و بر این شهادت خود راستگو باشد داخل بهشت می شود .
3ـ همانا بیشتر اهل بهشت ابلهان هستند (یعنی کسانی که نسبت به گناه ابله و نادان هستند مثل پیرمردان و پیرزنان روستایی که اسم بعضی از گناهان نیز هنوز به گوششان نرسیده است .)
4ـ بهشت به شما از بند کفشتان نزدیکتر است و جهنم نیز چنین است.
5ـ ساختمان بهشت، خشتی از نقره و خشتی از طلاست و گل آن مشک بسیار خوشبو و سنگ ریزه های آن از مروارید و یاقوت و خاک آن زعفران است.کسی که داخل بهشت شود، همیشه در نعمت است وخستگی در آن نیست و جاودان است و نمی میرد به طوریکه لباسش کهنه نشده و جوانیشان از بین نمی رود .
6ـ در بهشت چیزهایی است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ بشری نگذشته است .
7ـ برای رسیدن به هر چیزی راهی است که باید پیموده شود و راه بهشت علم است (با علم و آگاهی نسبت به قرآن وسنت نبوی و اهل بیت علیهم السلام)
8ـ برای هر مشکلی کلیدی وجود دارد و کلید بهشت، دوستی با بیچارگان و فقراست .
9ـ اولین کسانی که به سوی بهشت خوانده می شوند، حمّادون هستند همان کسانی که بسیار خداوند را (با زبان و عمل ) شکر و سپاس می گویند .
10ـ بهشت، صد جایگاه و مرتبه دارد که فاصله دو درجه آن مانند زمین تا آسمان است .
نهج الفصاحه/ص128-132

شیطان لاغر و چاق

شیطان فربهی شیطان لاغری را ملاقات نمود، سبب لاغری او را پرسید گفت:من مسلّطم به مردیکه هرگاه می خورد و می آشامد و نزد اهلش می رود بسم الله می گوید پس من محروم می شوم از مشارکت با او،لذا لاغر هستم.
پرسید تو چرا فربهی؟گفت من مسلّطم بر مردی که می خورد و می آشامد ونزد اهلش می رود در حالتیکه غافل است از نام خدا،پس مشارکت می کنم او را در آنها .لذا این چنین چاق هستم.

بهشت و جهنم

يک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند ؟ خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدايت نمود و يکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد! افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند.آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هرکدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر کنند. اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلندتر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد روحانی با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد. خداوند گفت: تو جهنم را ديدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود. یک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت! افراد دور ميز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خنديدند.مرد روحانی گفت: “نمی فهمم ” خداوند جواب داد:” ساده است!فقط احتياج به يک مهارت دارد!می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به همديگر غذا بدهند،درحالی که آدمهای طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند !”

بیایید زندگی را جدی بگیریم و آخرت را جدی تر

بهشت را به « بها » می دهند ، نه به « بهانه » !
راست است که دینداری دشوار است ، بویژه در آخرالزّمان ، که هم چون نگهداشتن آهن گداخته در مشت است ،
ولی . . . بهشت نیز، در پی مجاهدت ها ، صبرها و مقاومت ها فراهم می آید .
و دوزخ ؟ . . . آن نیز ثمره ی بی اعتنایی به حق ، و بی مبالاتی نسبت به مرزهای « روا » و « ناروا » است . نکند چیزی به نام « حلال » و « حرام » ، از مُد بیفتد ! . .
تو با چه کسی طرف حسابی ؟
و باید پاسخگوی که باشی ؟ . . . خدا ، یا مردم ؟
قطعا خدا. پس در سرِ دوراهی « خواسته ی خدا » و « پسند مردم » ، کدام را باید برگزید ؟
« دینداری » نیز، جلوه ای از همین « گزینش بهینه » است ،
آن چه « دل » می خواهد ، راهی است ،
و آن چه « دین » می گوید ، راهی دیگر .
از کدام باید رفت ؟
آیا تا به حال ، به « محکمه » و « محاکمه » کشیده شده ای و دشواری « بی جوابی » را یافته ای و تلخی « محکومیّت » را چشیده ای ؟ . .
لازم نیست دادسرا رسمی و دولتی باشد ،
« دادگاه وجدان » که همیشه و همه جا پابرجاست !
بگذریم . . .
بیایید زندگی را جدّی بگیریم ، و « آخرت » را جدّی تر !
آن که اینجا بسوزد ، امید است که آن جا از سوختن در امان باشد .
به قول صائب تبریزی :
« جواب را نتوان فکر کرد روز حساب
چو هست فرصتی ، آماده کن جواب ، این جا
در آفتاب قیامت نمی شوی سیراب
زتشنگی نشود تا دل تو آب ، این جا . . . »
همسفرم !
بدان که انتخابت در آسمان بیشتر از زمین خریدار دارد ، خوب زمینی را برگزیده ای ، می روی و می بینی که ؛ قطعه ای از بهشت است .

چشم دل / جواد محدثی

سوالات زیبا

ده چيزاست كه خداوند در مورد آن ها از تو سؤال نمي كند:

1.خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه اتوموبيلي سوار مي شدي ، بلكه از تو خواهد پرسيد كه چند نفر را كه وسيله ي نقليه نداشتند به مقصد رساندي ؟
2.خداوند از تو نخواهد پرسيد زير بناي خانه ات چند متر بود ، بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر در خانه ات خوشامد گفتي ؟
3.خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چه لباس هايي در كمد داشتي ، بلكه از تو خواهد پرسيد به چند نفر لباس پوشاندي ؟
4.خداوند از تو نخواهد پرسيد بالاترين ميزان حقوق تو چه بود ، بلكه از تو خواهد پرسيد آيا سزاوار گرفتن آن بودي ؟
5.خداوند از تو نخواهد پرسيد عنوان و مقام تو چه بود ، بلكه از تو خواهد پرسيد آيا آن را به بهترين نحو انجام دادي ؟
6.خداوند از تو نخواهد پرسيد چه تعداد دوست داشتي ، بلكه از تو خواهد پرسيد براي چند نفر دوست و رفيق بودي ؟
7.خداوند از تو نخواهد پرسيد درچه منطقه اي زندگي مي كردي ، بلكه از تو خواهد پرسيد چگونه با همسايگانت رفتار كردي ؟
8.خداوند از تو نخواهد پرسيد پوست تو به چه رنگ بود ، بلكه از تو خواهد پرسيد كه چگونه انساني بودي ؟
9.خداوند از تو نخواهد پرسيد چرا اينقدر طول كشيد تا به جستجوي رستگاري بپردازي ، بلكه با مهرباني تو را به جاي دروازه هاي جهنم ، به عمارت بهشتي خود خواهد برد .
10خداوند از تو نخواهد پرسيد كه چرا اين مقاله را براي دوستانت نخواندي ، بلكه از تو خواهد پرسيد آيا از خواندن آن براي ديگران در وجدان خود احساس شرمندگي مي كردي ؟


هنرشاد زيستن / امير ملك محمودي

1 2 ...3 4 6 7